121
من نگرانمنگران خودم که گیر افتاده امو نگران این زندگی که باید تا اخر من را تحمل کندمن دل شوره دارمبرای همه ی کارهایی که میدانم روزی بالاخره جرات پیدا می کنم و انجامشان می دهمو این دل شوره و نگرانی سال...
View Article122
میتونستم داد بزنم و بگم من خیلی وقته همه چیو می دونم.. اما نگفتم! فکر کردم بذار شاد باشه با این خیال که من نفهمیدم..که من نمی فهمم!برا همین نشستم و فقط نگاش کردم.به کاراش..به هول بودنش..به جمع کردن...
View Article123
تو عذاب می کشیدرد می کشیفریاد می کشیاما من نشسته ام و تکیه دادم به چهارچوب این پنجره ی نور ندیده و فقط نگاهت می کنمو هیچ چیز را نمی فهممباورم نمی شود که تو معنی درد و عذاب را بدانیکه تو به غیر از...
View Article124
دستمو گرفتم جلو دهنم تا دیگه هیچی نگمدیگه هیچوقت هیچی نگمانگار اینجوری بهترهاین حرف ها بوی نا میدهبوی موندگی و تعفن چند تیکه زبالهپس بهتره همونجا که هست بمونهمادرم می گفت ادم که حرف بد بزنه دهنش بوی بد...
View Article125
عاقبت میدانم یک روز جایی خواهم رفتکه تنهای تنها هستمو داد می زنم که اینجا کسی نیست؟و به دیوانگی خودم خنده ام می گیرد..پ.ن: من میدونم رو سنگ قبرمم بنویسم چیزی که نمیدونین نگین، بازم اینا نمی فهمن!پ.ن...
View Article126
نوشتن از تواز خودم و از این روز هایی که می گذرند و هرکدام بیشتر شبیه قبلی استهیچوقت اسان نبوده و نیستخصوصا امروزکه دیگر نه تویی ماندهنه خودیفقط چند روز مانده شبیه به همکه ان هم ارزش قلم فرسایی...
View Article127
سال هاست که می رویم و نمی رسیماین رسم ادم هاستهرچه بیشتر جلو برویانگار دور تر می شوی..پ.ن: یه چیزیم شده.شاید اصابت محکم سرم با جایی، یا.. نمیدونم!
View Article128
به یکی که میگی " تو در نوع خودت بی نظیری! "از نظر علم منطق دقیقا بهش گفتی: " عجب حیوونی شدی! "پ.ن: این امروز، زمانیکه داشتم تست می زدم یهویی اومد تو ذهنم!پ.ن 2: کودک درونم بدجوری داره خودشو می کوبه این...
View Article129
بیا این بار تو بنشین و بنویس!من کنار می کشممی ایستم و نگاهت می کنم.بدون هیچ حرفی..هرچه می خواهی بگوبگو که مجبورت کردنددست هایت را بسته بودندزوری بود و زور گوییو تو اصلا با او اشنا نبودیاصلا این ها هم...
View Article130
از روز بدم می ایدهمه چیزت جلوی دید ادم هاستکارهایت می ماندحرف هایت که میخواهی بنویسیشاندنیایت را در شب ساخته اند انگار..شب زاده که باشیهمیشه شب برایت بهترین است!پ.ن: خیلی بده که بد باشی و نتونی هیچ...
View Article131
می ترسم از اینکه بگویم به همه : خوبم اما به خودم که بیایم ببینم نیستم هیچوقت نبوده ام! پ.ن: کم و کم و کم تر..محو میشوم به ارامی!
View Article132
فقط یک خط دیگربگذار بنویسمبعد هرچقدر خواستی خط قرمز بکش در ان دستگاه لعنتیحتی تا آنجا که سوت بزندو پایانش به جیغ های کسی برسد که شاید نامش روزی مادرم بود..پ.ن: امروز حدود یک ساعت و خورده ای یه چیزی تو...
View Article133
گفتم و نوشتماما حاصلش چیزی جز این صفحه های سیاه نیستکه اگر دنبال رسوایی نباشمباید به رنگش در بیایم..پ.ن: به یک ماه پیشم فکر می کنم که فکرم تو این هفته و این زمانا بود، اما الان نشستم و برمیگردم به همون...
View Article134
همه چیز هارا گذاشته ام کنار انگارانقدر که گاهی یادم می رود تشنه امچه توقعی داری دیگر؟!اینکه بعد از سال ها به راحتی یادم بیاید تو را!؟این توقع از منبا این زندگیکمی بعید نیست!؟پ.ن: تو این دنیا اگه دردت...
View Article135
چهار دیواری اختیاری این روزا دیگه معنی نداره وقتی تو یه مجتمع باشی که هر طبقه اش سه واحده یه دیوار این وسط مشترکه اون وقت میشه سه دیواری که اونم دیگه اختیاری نیست پ.ن: دست هایم را خودم گرفته ام..نمی...
View Article136
تنهایی این روزها انگار دیگر یک درد نیست درمان ابدی است پ.ن: نبودنمو به چیزای بد توجیه نکنین خواهشا..
View Article137
و امروز.. سومین روز از چند سالگی کسی که می خواست این سال را خوب شروع کند اما انگار نمی شود حتی برای چند لحظه هم خوب بود! پ.ن: هیچی نمی خوام..میدونم دارم دروغ می گم ولی دوس دارم باور کنین راسته!
View Article138
دوس دارم ته تمام خواب هام به چیزی ختم شه که بعدش که بیدار می شم مجبور باشم برم دوش بگیرم.. پ.ن: دستمو میگیرم به دیوار.خیلی وقته اینجوریم
View Article139
سال های کور یک رابطه ی شاید شیرین.. و بعد سال های تنهایی.. همیشه همینطور بوده است و تو در آخر یک کور تنها بیشتر نیستی! پ.ن: خوشم میاد از افکار منحرف بعضیاتون...جالبه واسم!
View Article140
تن سیاه کلاغ روی شاخه نشست و من به خودم لرزیدم - نکند باز خبری شوم..؟ - پ.ن: می خواستم اینجارو ببندم..اما یه حسی بهم گفت لوس نکن خودتو!
View Article
More Pages to Explore .....